- گور پرست
- آنکه علاقه مند بقبر است: ... همه گور پرست باشند و همچون دختر کان که لعبت بیارایند. رافضی گورخانه بیاراید و منقش کند
معنی گور پرست - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
علاقه مندی به قبر
پرستنده گوهر: پیش عکس تاج تو شمع هوا گوهر پرست زیر پای دست تو دست سپهر اخترفشان. (فرخی)، گوهر فروش گوهری جواهری: بسی سالها شد که گوهر پرست نیاورد از این گونه گوهر بدست. (نظامی)
پرستنده گوهر: پیش عکس تاج تو شمع هوا گوهر پرست زیر پای دست تو دست سپهر اخترفشان. (فرخی)، گوهر فروش گوهری جواهری: بسی سالها شد که گوهر پرست نیاورد از این گونه گوهر بدست. (نظامی)
سگ شکاری کلب معلم، یوزپلنگ، جن، فرشته ملک
متکبر خود خواه معجب
آنکه به پول علاقه وافر دارد
نفع پرست نفع طلب
آنکه همنوع خود را دوست دارد، نوع دوست
آنکه در جمع کردن پول حریص باشد، پول دوست
پرستندۀ صورت، صورت باز، آنکه صورت زیبا را دوست دارد، کسی که فریفتۀ جمال و صورت ظاهر است
آنکه دوستدار صورت و نقاشی است، آنکه صورت و چهره زیبا را دوست دارد
آنکه گاو را معبود خود قرار دهد کسی که گاو بپرستد
پرستیدن گوهر، گوهر فروشی
آنکه بگنج علاقه تمام دارد دوستدار گنج: لرز لرزان چو دزد گنج پرست در کمر گاه او کشیدم دست. (نظامی)
پرستیدن گوهر، گوهر فروشی
کسی که همنوع خود را دوست دارد
ریژ پرست (ریژ هوی) کسی که تابع امیال وآرزوی نفس خود میباشد (صرف نظر از مبادی شرعی و اخلاقی) : اما هرزه گرد بی نماز هوا پرست هوس باز که روزها بشب آرد در بند شهوت و شبهاروز کند در خواب غفلت و بخوررهر چه در میان آید و بگوید هر چه بر زبان آید رندست و گرد رعباست
((پَ رَ))
فرهنگ فارسی معین
پرستنده آتش، کسی که آتش را پرستش کند، زرتشتیان را به دلیل آن که آتش را گرامی و محترم می دارند آتش پرست می گویند، آتش پرست، آذرکیش
عاشق گل و دوست دارنده